تحولات اخیر خاورمیانه و به قول بعضی‌ها بهار عربی می‌رود به خزان پاییزی بدل شود خیلی‌ها امیدوار بودند که خاورمیانه بعد از چند دهه شاهد افق جدیدی در صحنه سیاسی باشد کشور‌های لیبی، تونس، مصر، الجزایر، یمن یکی پس از دیگری شاهد فراز و فرود‌هایی در عرصه سیاسی بودند. 

حکومت لیبی با دخالت شورای امنیت و حملات پی در پی ناتو از خارج و مبارزات مردم مسلمان لیبی از داخل با کشته و زخمی شدن صد‌ها تن از طرفین فرو پاشید و مردم بعد از چندین دهه ستمگری حاکم نظانی خود معمر قذافی نفس راحتی کشیدند. در تونس وضعیت به صورت مسالمت‌آمیز و جابجایی قدرت بدون خونریزی صورت گرفت و مردم با شرکت در انتخابات نمایندگان خود را راهی پارلمان نمودند هرچند دولت در تونس از یک ثبات سیاسی برخوردار نبود اما تاکنون روند دموکراسی‌خواهی در این کشور به طور طبیعی و منطبق با نیاز‌های جامعه پیش رفته است. ناگفته نماند که سیاست حزب النهضه به رهبری راشد الغنوشی در این کشور نقش مؤثری در تعامل احزاب و نیروهای انقلابی و فکری داشته است. حزب النهضه علی رغم کسب موفقیت در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مجبور شد بخاطر حفظ وحدت ملی در کشور و رعایت حال رقبای خود و دیگر احزاب از موقعیت به دست آمده و جایگاه سیاسی اجتماعی خود به نفع طرف مقابل عدول کند و به‌ حداقل دستآورد‌ها رضایت دهد. در الجزایر که هنوز زخم‌های قدیمی آن التیام نیافته با تحرکاتی اساسی روبرو بوده است و مردم دیگر آن شور و شعف را که در سال‌های قبل از آن برخوردار بودند در خود سراغ ندارند و ظاهراً با یک رابطه کژدار و مریز با دولت روبرو می‌باشد. یمن هم بعد از سقوط حاکمان خود با یک درگیری داخلی و مشاجرات مستمر بین احزاب و گروه‌های مختلف مواجه است. در مصر ما شاهد سقوط رژیم مبارک و برگزاری انتخابات آزاد، تدوین قانون اساسی جدید و انتخاب محمد مرسی به عنوان ریس جمهور مصر و دولت ائتلافی و نهایتاً چگونگی حذف و برکناری ایشان و دولتش بودیم. 

آنچه که توجه همه‌ی صاحبنظران، اندیشمندان و سیاستمداران را به خود جلب کرده است آینده‌ی دموکراسی در خاورمیانه است که اصولاً چرا بذر دموکراسی در سرزمین خاورمیانه آنطوری که انتظار می‌رود بارور نمی‌شود؟ چه چیزی در این شرایط مانع رشد و بالندگی دموکراسی خواهی در خاورمیانه شده است. آیا می‌توان گفت که نسخه‌ی دموکراسی فقط برای دولی خاص پیچیده شده است؟ 

چه کسانی در خاورمیانه چوب لای چرخ دموکراسی‌خواهی می‌گذارند؟ 

در کتاب جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در خاورمیانه نوشته‌ی «جان اسپوزیتو ترجمه‌ی محمد تقی دلفروز» سه عامل مهم نفت، فقدان بورژوازی و فرهنگ را در این رابطه مؤثر می‌داند. «فرید زکریا در کتاب آینده‌ی آزادی ترجمه‌ی حسین نوروزی» مقدم داشتن لیبرالیسم را بر دمو کراسی عاملی مؤثر در نهادینه کردن دموکراسی‌خواهی در خاورمیانه می‌داند. «طارق رمضان در کتاب بیداری عربی – اسلام و خاورمیانه جدید» بر خلاف بسیاری از صاحبنظران تعبیر بهار عربی را در عنوان کتاب خود بکار نبرده است. او معتقد است که بسیاری از کشور‌های عربی که این آشفتگی‌ها را تجربه می‌کنند احتمالاً از زمستانی به زمستان دیگر می‌روند، بی‌هیچ بهار یا تابستانی. 

طارق رمضان برای احتیاط، مواردی مجاب را انتخاب کرده است. لیبی بعد از قذافی توسط رقبای قبیله‌ای تکه پاره می‌شود. معترضان در الجزایر، بحرین، عربستان سعودی، بی‌رحمانه سرکوب شده‌اند. یمن و سوریه به سمت یک جنگ داخلی تمام عیار حرکت می‌کنند و در مصر ژنرال‌ها حتی بیشتر از زمان حسنی مبارک تشنه قدرت هستند. 

از آنچه که بیان شد می‌توان نتیجه گرفت که دموکراسی در خاورمیانه با چندین مانع در مسیر خود روبرو شده است. 

 اولین عامل نفت است که همواره حکومت‌های خاورمیانه را هم چون وارثانی تنبل و متموّل بار آورده است که هیچ وقت احساس تنگدستی و فقر، ننموده است. 

آن‌ها به طور تصادفی، وراثتی و یا نظامی بر اریکه‌ی قدرت سوار شده‌اند و تا زمانی که این موقعیت برایشان حفظ شود حاضر به استماع خواسته‌های مردم و جامعه‌ی خود نیستند. 

نفت هیچگاه وسیله‌ای برای رفاه عامه‌ی مردم و زمینه‌ساز لیبرالیسم، آزادیخواهی و رشد فکری و فرهنگی جامعه‌ی مسلمان نبوده است؛ بلکه وسیله‌ای برای افزایش قدرت سیاسی - امنیتی و عقد قراردادهای بین‌المللی برای کسب قوت و قدرت هیأت حاکمه و اطرافیان بوده ست. اگر در خاورمیانه به جای پول بادآورده‌ی نفت، دولت‌های کنونی مجبور به اخذ مالیات می‌شدند در مقابل دو رویکرد قرار می‌گرفتند. اول اینکه مردم مالیات را در مقابل قبول خواسته‌هایشان از دولت‌ها به آن‌ها می‌بخشیدند. دوم اینکه دولت‌ها مجبور بودند، برای ساکت کردن مردم بعضی از اصول بنیادی را در روند دموکراسی‌خواهی رعایت کنند. برای نمونه آزادی بیشتر در حوزه‌ی احزاب و رسانه‌ها، برگزاری انتخاباتی آزاد در سطح جامعه را علی رغم میل و خواسته‌ی خود رواج می‌دادند. 

عامل دوم: عدم نقش سرمایه‌داران در روند آزادیخواهی 

کارتل‌های نفتی، زمینداران و صاحبان صنایع هیچگاه در فکر ارتقا و گسترش فرهنگ جامعه خود نبوده‌اند و طبیعتاً سرمایه‌ی آن‌ها در راه‌هایی خرج می‌شد که چندان تأثیری در رشد و بالندگی جامعه نداشته است. آن‌ها می‌توانستند در حمایت از اقشار فرهنگی، تأسیس مؤسسات علمی-پژوهشی، راه‌اندازی روزنامه‌های آزاد، تأسیس کانال‌های ماهواره‌ای مستقل و بسیاری از موارد دیگر در نهادینه کردن لیبرالیسم نقش مؤثری ایفا نمایند. 

عامل سوم: تعصبات مذهبی و افراط‌گرایی 

نشر فرهنگ دینی در خاورمیانه با چالش‌های بسیاری روبرو است. یکی از این عوامل رشد حرکت‌های افراطی در منطقه است. جزم‌اندیشی، سطحی‌نگری، تکیه بر علوم نقلی به جای علوم عقلی و تفسیر به رأی بعضی از علما در ابتر ماندن حرکت‌های دموکراسی‌خواهی در منطقه مؤثر بوده است. ما در جهان اسلام شاهد چندین قرائت دینی از جمله رادیکالسم مذهبی (القاعده و جبهه النصره...) که تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول مقوله‌ی دموکراسی در جهان اسلام نیستند و آن را کالایی غربی برای محو و کم‌رنگ کردن فرهنگ اسلامی در جامعه می‌دانند. دوم جمعیت‌های صوفی و دراویش که آن‌ها هم اینگونه نگرش را نمی‌پذیرند و با وجود آگاهی از آن حاضر به تبعیت از این نوع حکومت نمی‌باشند. و اصولاً آنان دخالت در امور سیاسی را برای خود نوعی دوری از راه و روش تصوف قلمداد می‌کنند. علاوه بر گروه‌های مذهبی، احزاب ملی‌گرا و کمونیست بیشتر از مذهبیون افراط‌گرا می‌باشند. آن‌ها معادله‌ی «یا من یا هیچکس دیگر» را در جامعه دنبال می‌کنند برای نمونه وقتی در مصر متوجه شدند که آرای آن‌ها به حد قابل قبولی نرسیده است حملات شدیدی را علیه اخوان المسلمین و احزاب مذهبی آغاز کردند و نهایتاً با همکاری رژیم سابق با یک کودتای نظامی محمد مرسی را که طی یک انتخابات آزاد بر سر کار آمده بود با‌‌ همان شیوه‌ی دموکراسی که آنان ادعای طرفداری از آن را می‌کردند برکنار نمودند. 

جماعت اخوان المسلمین و حرکت‌های همسو با آن در جهان معتقد به اسلام وسطی یا اعتدالی می‌باشند. این حرکت که نماد عملی آن در جامعه مصر و چندین کشور خاورمیانه مشهود بود به دلایلی قادر به اجرای خواسته‌های خود نشدند و یا اگر موفقیتی به دست آورده‌اند در حد انتظارات این جماعت نمی‌باشد. این نوع نگرش در خاورمیانه تا کنون در حد مطلوب نتوانسته است در صحنه‌ی سیاسی اجتماعی مقوله‌ی دموکراسی‌خواهی را در بین اقشار جامعه نهادینه کند و هنوز بر سر مقبولیت آن با علمای دیگر و طرفدارانشان اگر و اما‌ های زیادی وجود دارد. با وجود این کاستی‌ها تنها جماعتی است که می‌تواند در آینده‌ی روند دموکراسی‌خواهی را در خاورمیانه به پیش ببرد. 

عامل چهارم: دخات قدرت‌های خارجی به ویژه صهیونیسم جهانی در خاورمیانه و تلاش برای بی‌نتیجه ماندن حرکت آزادیخواهی در خاورمیانه 

 آنچه مطلوب بعضی از قدرت‌های جهانی است، تحدید اسلام اعتدالی و رواج حرکت‌های افراط‌گرایی است. ترویج و تبلیغ مقوله‌ی اسلام‌هراسی و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، حفظ قدرت‌های حاکم در خاورمیانه، استفاده بهینه از ذخایر زیر زمینی منطقه، فروش سلاح‌های زنگ‌زده‌ی خود و تحویل آن به حاکمان منطقه برای تأمین امنیت آن‌ها حفظ فاصله‌ی دولت-ملت برای نگه داشتن حکومت‌های ضعیف در خاورمیانه از جمله برنامه‌های دراز مدت آن‌ها می‌باشد. 

در حقیقت رشد دموکراسی‌خواهی در خاورمیانه به مذاق بعضی‌ها خوشایند نیست و می‌توان گفت که یک بام و دو هوا تعبیری به جا برای دموکراسی در جهان و خاورمیانه است. 

عامل پنجم: عدم رشد نهاد‌های مدنی در خاورمیانه 

رشد احزاب و مؤسسات فرهنگی و نهاد‌های غیر دولتی و خودجوش در سطح جامعه زمینه‌ساز رشد آزادیخواهی، قانونمداری و فرهنگ شهروندی می‌باشد. اگر این روند گسترش یابد و مردم به حق و حقوق خود علم و اطلاع پیدا کنند ثمره‌ی این خودآگاهی به چالش کشیدن حکوکت‌های مقتدر و غیر قانونی می‌باشد. این است که تمام تلاش و کوشش بعضی از حکومت‌های خاورمیانه ریشه‌کن نمودن احزاب و نهاده‌ها یک طرف و تسلیم و تضعیف کردن رهبران جنبش در این کشور‌ها از سوی دیگر است که نمونه‌ی آن را در مصر شاهد بودیم که چگونه نظامیان به قول طارق رمضان تشنه‌تر از رژیم حسنی مبارک به قلع و قم انقلابیون مسلمان اقدام نمودند و دموکراسی نوپای مصر را چگونه در مقابل حس تمامیت‌خواهی و خوی ددمنشانه‌ی خود قربانی کردند غافل از اینکه صدای آزادیخواهی مردم مسلمان مصر و دیگر کشور‌های خاورمیانه خاموش نخواهد شد. 

 «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد گردانید. 

موج عدالت‌خواهی در خاورمیانه هیچگاه فرو نخواهد نشست و در آینده شاهد ظهور و بروز حکومتهای مردمی و پارلمانتاریسم خواهیم بود. 

منابع: 

۱-اسپوزیتو، جان ۱۳۹۱، جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در خاورمیانه، ترجمه‌ی محمد تقی دلفروز، نشر فرهنگ جاوید. 

۲-رمضان، طارق ۱۳۹۱، بیداری عربی-اسلام و خاورمیانه جدید، انتشارات آلن لین. 

۳-زکریا، فرید ۱۳۹۰، آینده‌ی آزادی، ترجمه‌ی امیر حسین نوروزی، نشر طرح نو. 

۴-قدوسی، سمیه ۱۳۹۱، کلی گویی‌های بدبینانه، مهرنامه، سال سوم، شماره ۲۲.